قانون جذب به زبان ساده

قانون جذب به زبان ساده

لیلا جعفری
کارشناس روانشناسی

قانون جذب یا یقین چیست؟
به جملات وضرب المثل های زیر دقت کنید وببینید ایا می توانید پیام های پنهان را در آنها بیابید :
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیز هوش
وز شما نباید پنهان کرد سر می فروش

گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
شعر بالا از حافظ است وخصوصا بیت دوم بیشتر مورد نظر ماست معنای ظاهری وساده این بیت میشود :دنیا وهستی از روی طبیعت وذات خود برای کسانی که آن را سخت وپیچیده فرض میکنند سختی وپیچیدگی بیشتری فراهم میسازد وبرای آنها که امورات را ساده وحل شدنی وقابل عبورفرض میکنند شرایطی ساده وفارغ از هرگونه پیچیدگی وسختی مهیا میسازد. یعنی هر طوری که با کائنات برخورد کنی همانطور جواب میگیری!
همینطور به جملات ومثال های زیر دقت کنید:
بخند تا دنیا به روت بخنده
مار از پونه بدش میاد دم لونش سبز میشه
کبوتر با کبوتر باز با باز کند
هم جنس با هم جنس پرواز
درخت از ریشه اش آب می خورد آدمیزاد از باطنش
همینطور از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که :
در امور زندگی خود تفکر کن آرام باش توکل کن وسپس آستین ها را بالا بزن خواهی دید که خداوند زودتر ازتو دست به کار شده است .
مولانا میگوید پس زبان همدلی خود دیگر است همدلی ازهمزبانی خوش تر است واز همه زیادتر در قرآن کتاب مقدس مسلمانان آمده است :

ادعونی استجب لکم : پروردگار گفته است :مرابخوانید تا خواسته هایتان را اجابت کنم وبر آورده سازم.ودر حدیث قدسی آمده است که خداوند میفرماید هر کس یک وجب سوی من آید یک گام سوی او خواهم آمد وهر کسی گامی به سوی من آید دو گام به سویش بر خوا هم داشت وهر کس آهسته به سویم آید شتابان به جانبش خواهم رفت.
اکنون دوباره جملات بالا رایکبار بخوانید وببینید آیا میتوانید آن نکته ظریف وطلایی پنهان در سایه سای این جملات را بیابید ؟
آنچه ازاین جملات دریافتید همان قانون جذب یا یقین است :قانون جذب میگوید وقتی به چیزی فکر میکنی چه آنرا بخواهی چه نخواهی همین فکر کردن وتمرکز روی آن چیز باعث میشود بلافاصله آن چیز دربخشی از کائنات آن چیز واقعی میشود!
این یعنی ما انسانها در درونمان از قابلیتی برخورداریم به نام قدرت تبدیل فکرونیت به اشیا واتفاقهای حقیقی وفیزیکی وواقعی!
قانون جذب از ۳قسمت تشکیل شده است که فقط با یک کلمه بر دل راندن ومتوجه موضوعی شدن بدون اینکه حتی آن کلمه بر زبان جاری شود صورت میگیرد این قسمت در اختیار ماست.
قسمت دوم :واقعی سازی موضوع طلب شده وبه بیانی اجابت فوری دعا توسط کائنات وهستی که ما اصلا نباید نگران چگونگی تحقق آن وهزینه وزمان وشیوه وروش به واقعیت پیوستن طلب خود باشیم.نظام کائنات به گونه ایی طراحی شده است که به محض طلب چیزی از سوی ما آن را واقعی ومحقق میکند این قسمت در اختیار مانیست وهمه چیز آن را باید به کائنات واگذار کرد. وظیفه ما فقط این است که بدانیم چنین اتفاقی حتما می افتد که حتی اگر قبول نداشته باشیم هم این اتفاق به خودی خود می افتدچرا که در خلقت ما انسان ها این قابلیت به صورت ذاتی وجود دارد .
قسمت سوم :این قسمت فرق بین آدم های مستجاب الدعوه وآدم های موفق وآدم های شکست خورده را مشخص میکند .در واقع ما آدم ها باید در عملی شدن ووافعی بودن دوقانون قبلی کمترین شک وتردیدی نداشته باشیم کمترین شک وتردید ود ودلی باعث میشود که بلا فا صله طلب وآرزوی جدیدی به کائنات ارسال شودوطلب ودرخواست قبلی را ضعیف یا خنثی واز بین ببرد.هر چه میزان شک وتردید ما نسبت به اجرایی بودن ودرست بودن دوقسمت اول ودوم بیشتر باشد زمان دیدن آن برایمان کمتراست .
اگر بخواهیم مناسب فرهنگ وادبیات آشنای خودمان این قسمت را توضیح دهیم .باید بگوییم که هرچه یقین واعتماد قلبی ابه درستی وپایداری وثبات دوقسمت اول محکمتر واستوارتر باشد فاصله زمانی اجابت ودرخواست آرزوها وافکار ما کمتر میشود به همین خاطر است که ما ترجیح میدهیم به جای کلمه قانون جذب از عبارت آشناتر قانون یقین استفاده کنیم .اما چون عبارت قانون جذب جای خود را در کلام مردم جهان باز کرده است ما از عبارت قانون جذب استفاده خواهیم کرد.
رسیدن به مرحله پذیرش قلبی درست قانون جذب
برای اینکه قانون جذب توسط تمام اجزای وجودمابه طور کامل پذیرفته شود وما به این علم برسیم که مرغ آمین حتما بالای سرما پرواز میکند وبه محض اینکه نیت چیزی را در دل بگردانیم فی الفور وبه طور برق آسا آنرا برای ما مهیا میسازد برای اینکه به این مرحله ازیقین واطمینان برسیم وقانون جذب را با پوست وگوشت واستخوان خودمان باور کنیم باید قبل ازآن چند پیش فرض را به طور کامل وبدون تردیدی بپذیریم.
پیش فرض های قانون جذب
پیش فرض اول:قبول این نکته است که ما موجودات فقط فیزیکی ومادی نیستیم. بلکه برعکس موجوداتی کاملا فیزیکی وغیر مادی هستیم که این شکل وشمایل وهیبت فیزیکی ما ادامه وامتداد بخش متا فیزیکی وماورالطبیعه وجود ماست.یعنی مثل کوه یخی که که بخش اعظم آن داخل آب قرار دارد وفقط بخش کوچکی از آب بیرون زده است وقابل رویت هست ماهم باید تمام وجود این موضوع را قبول داشته باشیم که شکل کوه یخ بخش اعظم هستی و وجود مادر فضای ماورالطبیعه ومتافیزیک است واین بدن وجسم فیزیکی ما در دنیا فقط بخش کوچکی از آن است که در این دنیا ودر این فضای زمان ومکان برای مدت محدودی آشکار شده است .نکته مهم اینست که بپذیریم ما از بخش متافیزیک خود جدا نشده ایم وبه آن کاملا وصل هستیم وهمانطور که درخت ازریشه آب میخورد انسان از باطن وونیتی که دارد .باید بپذیریم که ریشه های وجود ما همین الان در دنیای متافیزیک قراردارد اگر میخواهیم قانون جذب را بفهمیم ودرک کنیم وبه کار ببریم قبول کردن این امر ضروری است در غیر اینصورت یعنی اگر وجود بخش متا فیزیکی خود را منکر شویم قانون جذب به هیچ وجه دیگر برایمان قابل فهم نخواهد بود ودر نتیجه هرگز نمیتوانیم ازامکانات آن بره مند شویم.
پیش فرض دوم قانون جذب:این است که بپذیریم دنیا هرچه هست موج است ولرزش وارتعاش .اگر راحت باشیم میتوانیم به جای کلمه ارتعاش از کلمه نور استفاده کنیم یعنی بگوییم دنیا هرچه هست نور است اما چون در تمام مباحث قانون جذب ازواژه های ارتعاش ونوسان ولرزش استفاده میشود ما هم از همان واژه های مرسوم استفاده میکنیم ودر عین حال همیشه هم این نکته را در نظر داریم که نور در اکثر اوقات در فرهنگ وزبان ما بهتر از کلمه ارتعاش معنا میدهد.اگر خوب دقت کنیم میبینیم که قبول ارتعاش بودن ودر نوسان بودن وبه زبان ساده تر نظریه موجی بودن کل هستی آنقدرها هم دور ازباور نیست .همه آنهایی که فیزیک دبرستان را گذرانده اند خوب میدانند که صدایی که میشنویم ازجنس ارتعاش ونوسان مادی است وقدرت بینایی ما به واسطه تابش وانعکاس امواج طیف نوری است وقتی در مقیاس دیگر حس چشایی وبویایی ولامسه ما هم امواج عصبی والکترونیکی هستندکه در بدن ما گسترش می یابند وبه واسطه مغز امکان تغییر معنا سازی این امواج را برای ما فراهم می سازند.
پیش فرض سوم :سومین پیش فرض وجود یک عقربه وارتعاش سنج در درون وجود ما به نام حس ششم یا دل است .

درقانون جذب از موجی بودن وارتعاشی بودن حواس پنج گانه فراتر گذاشته میشودوفرض براین است که هستی وکائنات از جنس ارتعاش وحساس به ارتعاش است وما وقتی چیزی را تجسم میکنیم در وافع ارتعاش خاص وویژه آن چیز را در درونمان تولید میکنیم که این ارتعاش برای کائنات قابل درک وفهم هست .جالب اینجاست که درقانون جذب به چشم وگوش وبینیو زبان وپوست به عنوان حس گر یاسنسور ارتعاش سنج نگاه میشود وگفته میشود که به غیر از این حواس پنجگانه ما یک حس دیگر هم داریم به نام (شور وهیجان واحساس درونی) که میشود حس ششم ماوبه کمک آن میتوانیم بفهمیم چطور با هستی وکاینات هم ارتعاش وهم صدا وهم نوا وهم آهنگ هستیم.
یعنی همانطوری که وقتی پوست دستمان با یک فلز داغ تماس پیدا میکند ومیفهمیم که نباید به آن نزدیک شویم .به طور مشابه هر وقت با حس ششم خودمان یعنی همان حس درونی فهمیدیم که حالتمان خوب ومثبت نیست مثلا افسرده وناراحت وخشمگین وناامید و…هستیم بلافاصله باید درک کنیم که دروازه انتقال ارتعاش درون دل ما به سمت کائنات بسته شده است .شاید به جای حسگر درونی در فرهنگ خودمان از کلمه دل وقلب است ماموریت این حسگرشماره شش وجود انسان را توضیح میدهد گار ما بخواهیم ببینیم ارتعاشی که در وجودمان آلان حاکم است با ارتعاشات همیشه خیر ومثبت کائنات هم آهنگ وهم فرکانس وهم نواست کافی است به دلمان رجوع کنیم اگر دل آشفته ودل نگران ودلسرد ونامید بودیم باید بدانیم مشکلی وجود دارد اما اگر دل آرام ودل شاد ودل آسوده بودیم باید بدانیم تمام دریچه های بین ما وکائنات باز هستند وجریان حیات هستی ولطف وفیض خالق کائنات در درون وجود مادر گردش است ودر نتیجه هر چه نیت کنیم فی الفور اجابتش را می توانیم به عینه وبا وجود تمام نظاره گر باشیم .
الا بذکر الله تطمئن القلوب :همانا با یاد خدا دلها آرامش میابد
حال با پذیرش این ۳ پیش فرض قانون جذب را بهتر در ک کردیم . ادامه دارد….